ملاک و معیار تشخیص فضایل و رذایل اخلاقى چیست؟ یکى از مسائل اساسى و پایه اى در مباحث اخلاقى، چگونگى تمییز فعل اخلاقى از سایر افعال و، به تعبیر دیگر، ملاک و معیار بازشناسى فعل اخلاقى است. پاسخ هاى گوناگون و گاه متضادى به این پرسش داده شده که ناهمگونى در برخى پاسخ ها به اختلاف در مبانى معرفت شناسى و جهان بینى برگشت مى نماید در ذیل به برخى از این دیدگاه ها اشاره مى کنیم و سپس دیدگاه اسلام را مورد بررسى قرار مى دهیم:
سود رسانى:
عده اى ملاک فضیلت اخلاقى را دیگرخواهى و رساندن سود به دیگران دانسته، معتقدند هر فعلى که هدف و غرض از آن منفعت و نگاه به خود باشد، غیراخلاقى و در صورتى که از روى خودخواهى انجام نپذیرد اخلاقى است.
قصد انجام وظیفه:
برخى، مانند کانت، معتقدند که ملاک در فعل اخلاقى، آن است که از وجدان سرچشمه گیرد لذا آن تکالیف و مسئولیت هایى که وجدان بر عهده ى انسان گذاشته و غرض در انجام و اداى تکلیف، خود آن تکلیف است، نه چیز دیگر، فعل اخلاقى شمرده مى شود و هر فعلى که چیز دیگرى در آن دخالت داشته باشد، هیچ گاه نمى تواند فعل اخلاقى به شمار آید.
نوع دوستى:
بعضى دیگر، فعل اخلاقى را فعلى مى دانند که ناشى از «احساسات نوع دوستانه» باشد و با توجّه به این که در انسان، غریزه ى نوع دوستى و عاطفه گرایى بسیار نمود و ظهور دارد، ضامن اجراى فعل اخلاقى در خود انسان است.
نفع طلبى عقلانیت، عدالت و زیبایى روحى: بعضى، مانند برتراند راسل نفع طلبى هوشمندانه و دوراندیشانه، برخى از حکما و فلاسفه، عقلى بودن، بعضى «عدالت» و عده اى نیز زیبایى روحى را ملاک فعل اخلاقى دانسته اند البته رویکردهاى دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد.
از نظر شهید مطهرى، بیشتر این نظریه ها، در صورتى درست اند که یک اعتقاد مذهبى پشت سر آنها باشد زیرا خدا سرسلسله ى معنویات و پاداش دهنده ى کارهاى خوب است. احساسات نوع دوستانه، که خود امرى معنوى است، وقتى در انسان ظهور و بروز مى کند که انسان در جهان، قایل به معنویّتى باشد یعنى انسان، با اعتقاد به خداست که مى تواند انسان ها را دوست داشته باشد و این احساسات نوع دوستانه در او ظهور و بروز مى یابد.
اعتقاد مذهبى، پشتوانه ى مبانى اخلاقى است. آن کس که اخلاق را از مقوله ى زیبایى و نیز زیبایى را، زیبایى معقول و معنوى مى داند، درست مى اندیشد. اگر ما به یک حقیقت و زیبایى مطلق معقول و معنوى به نام خدا قایل نباشیم، نمى توانیم به زیبایى معنوى دیگرى معتقد باشیم یعنى زیبایى معنوى روح، یا زیبایى معنوى فعل، وقتى معنا پیدا مى کند که ما به خدا اعتقاد داشته باشیم.
وجدان اخلاقى کانت نیز، تا انسان به خداوند اعتقاد نداشته باشد، برایش معنا پیدانمى کند هم چنین با اعتقاد به معاد، نظریه ى هوشیارى خوب کار مى کند زیرا انسان ـ به قول او ـ منفعت جو آفریده شده و جز منفعت خود را نمى خواهد. او کار را با بررسى انجام مى دهد تا در آخر سود بیابد. اگر اعتقاد به عدلِ الهى باشد، این حس، ضامن اجراى خوبى است، ولى وقتى این اعتقاد نباشد و هر چه هست در همین دنیا باشد، انسان تحت شرایطى معتقد مى شود که نفعش در این است که نفع دیگران را ضمیمه ى خود کند پس این نظریه هم، وقتى آن نتیجه ى نهایى را مى دهد که اعتقاد به خدا و عدل الهى در کار باشد.
تبیین دیدگاه اسلام
از نظر اسلام، فضیلت فعل اخلاقى، به تأثیرگذارى آن فعل در رسیدن به کمال انسانى بستگى دارد از این رو هر فعلى که در بازسازى روح آدمى و وصول به کمال نهایى تأثیر بگذارد، فضیلت، و در غیر این صورت، رذیلت اخلاقى شمرده مى شود البته باید توجّه داشت که مراد و مقصود، آن فعلى است که با اراده و اختیار آدمى انجام بپذیرد.
نیاز به یادآورى است که این اثربخشى، یا به طور مستقیم صورت مى پذیرد و یا زمینه را براى کمال یابى فراهم مى سازد لذا اسلام چنین فعلى را اخلاقى مى شمرد و چون کمال نهایى انسان، رسیدن به قرب الهى و بهرهورى از صفات پروردگار عالم است، هر آنچه در رسیدن به این مقصد والا، کارآمد و نقش آفرین باشد از نظر اسلام فضیلت اخلاقى شمرده مى شود مانند حبّ به خدا، ذکر، صداقت، امانت و وفادارى به عهد، صبر و مقاومت، حکمت، عدالت، عفت، شجاعت، زهد و ورع، صفاى ذهنى، توکل، توسل، دعا، خوف از خداوند متعال، خوش خلقى، یارى به محرومین، کمک به یتیمان، روحیه ى خدمت گزارى، ایثار و از خودگذشتگى، صله ى رحم، عفو و بخشش و...
هر آنچه انسان را از مقصد و مسیر کمال، منحرف نماید و از توجّه به خداى متعال باز دارد، رذیلت اخلاقى به حساب مى آید مانند خودخواهى، پیروى از هواى نفس، عجب و خودبینى، کبر و نخوت، دروغ، حسد و بخل، حب دنیا، غیبت، تهمت، ریا و هر گناه و نافرمانى اى که خداى متعال نسبت به آن غضب مى نماید. از این جهت ترک واجبات و ارتکاب معاصى، از بزرگ ترین رذایل شمرده مى شود.
شایان ذکر است که فضایل، در اثربخشى، مراتب و درجاتى دارند و این به اندازه ى معرفت و شناخت و انگیزه اى بستگى دارد که آن فعل از آن برخوردار است هم چنان که رذایل و گناهان را به خاطر میزان آثار سوء، به کبیره و صغیره تقسیم مى نمایند. پس هر فعلى که آدمى را به خدا نزدیک تر و مقرّب تر و از آثار معنوى بیش ترى برخوردار سازد و در بازسازى و تهذیب روح انسان، نقش آفرین تر باشد، از فضیلت بیش ترى برخوردار است.